یکی از تحولات شگفتانگیز و در عین حال مشکوک در گفتمان جمهوری اسلامی، چرخش ناگهانی این رژیم از ادبیات پاناسلامیستی و «امتگرایانه» به استفاده مکرر از واژههایی چون «وطن»، «ملت ایران» و مفاهیمی نظیر «حمایت از تمامیت ارضی» است؛ واژگانی که سالها در قاموس رسمی رژیم یا جایی نداشتند یا اگر هم ذکر میشدند، صرفاً در حد تاکتیکی و گذرا بودند. این تغییر در واژگان، بهویژه پس از تشدید درگیری میان دولت اسراییل و رژیم جمهوری اسلامی ، برجستهتر شده است.
اما آیا این چرخش صرفاً یک تغییر زبانی و تصادفی است؟ یا اینکه نشانهای عمیق از بحرانی ساختاری در درون نظام جمهوری اسلامی است که ناچار شده برای بقای خود، به هویتی تظاهر کند که چهل سال با آن جنگیده است؟ پاسخ را باید در چندین لایه از تحولات اجتماعی، سیاسی و ژئوپلتیکی جستوجو کرد.
۱. جمهوری اسلامی؛ دشمن هویت ایرانی، مدعی دفاع از وطن؟
از نخستین روزهای استقرار جمهوری اسلامی، دشمنی نظام با هویت تاریخی، ملی و فرهنگی ایران امری غیرقابل انکار بوده است. حذف نماد شیر و خورشید از پرچم ایران، تخریب آرامگاهها و اماکن باستانی، سانسور تاریخ شاهنشاهی و ملی ایران در کتابهای درسی، حذف مفاخر بزرگ ایرانزمین از متون آموزشی و جایگزین کردن آنها با چهرههای مذهبی و عربتبار، همه گواهی است بر جنگ برنامهریزیشده جمهوری اسلامی با هویت ایرانی.
در گفتمان رسمی رژیم، «امت اسلامی» جایگزین «ملت ایران» شد. مفهوم ملت بهعنوان یک پیکره تاریخی با ریشههای هزارانساله، مزاحم جدی برای پروژه ایدئولوژیک جهانیسازی اسلام شیعی بود که خامنهای و همفکرانش در ذهن داشتند. برای همین، «ملت» باید درون «امت» مستحیل میشد؛ همانگونه که ایران باید در «جبهه مقاومت» ذوب میشد.
اما اکنون، همان کسانی که سالها نامی از ایران نمیآوردند، ناگهان با صدای بلند از «وطندوستی»، «تمامیت ارضی» و «غیرت ملی» سخن میگویند. این تناقض، تنها با فهم تحولات عمیق درونی و بیرونی رژیم قابل توضیح است.
۲. بحران مشروعیت و ترس از سقوط؛ تاکتیک همسانسازی گفتمان ملیگرایی
جمهوری اسلامی اکنون در نقطهای ایستاده است که پایههای مشروعیت ایدئولوژیک و سیاسیاش نه تنها در داخل، بلکه در میان بخشهایی از بدنه حامی خود نیز متزلزل شده است. خیزشهای سراسری از دی ۹۶ تا آبان ۹۸، و در نهایت جنبش «زن، زندگی، آزادی»، بیانگر قطع ارتباط کامل اکثریت جامعه با رژیم هستند. در این میان، یکی از برجستهترین وجوه این اعتراضات، بازگشت قدرتمند مفاهیم ملیگرایانه، بهویژه در قالب پرچم شیر و خورشید و یادآوری دوران پادشاهی مشروطه و پهلوی بوده است.
در مقابل این موج عظیم، رژیم اکنون تلاش میکند تا با مصادرهی نمادهای ملیگرایانه، از شکاف کامل با جامعه جلوگیری کند. این همان چیزی است که در علوم سیاسی به آن «همسانسازی گفتمان رقیب» میگویند: وقتی قدرتی در آستانه شکست قرار میگیرد، تلاش میکند گفتمان غالب مخالفان را بدزدد و به نام خود مصادره کند تا اولا تفاوت خود را با آنان کمرنگ جلوه دهد و ثانیا از قدرت بسیجکنندگی آن گفتمان بکاهد.
تبدیل خامنهای و دیگر مقامات امنیتی از مدافعان «امت اسلامی» به مدعیان «وطندوستی»، دقیقاً از همین راهبرد ناشی میشود. این یک تلاش ناامیدانه برای عقبنشینی تاکتیکی از مواضع ایدئولوژیک و ایجاد یک تصور کاذب از همراستایی با ملت است.
۳. ضدیت ساختاری رژیم با ایران؛ بازی با الفاظ بیمحتوا
آنچه جمهوری اسلامی را از دیگر نظامهای اقتدارگرا متمایز میکند، نه صرفاً سرکوبگری آن، بلکه دشمنیاش با خودِ ایران است. رژیمی که بودجههای کلان را صرف نیروهای شبهنظامی در یمن، عراق، لبنان و سوریه میکند، همان رژیمی است که مناطق زلزلهزده کشور را به حال خود رها میسازد. نظامی که بهجای پاسداشت زبان فارسی، در مدارس قم عربی تدریس میکند و میخواهد زیارت عاشورا را جایگزین شاهنامه کند، امروز نمیتواند مدعی وطندوستی باشد.
استفاده از واژهی «ملت» یا «وطن» از سوی جمهوری اسلامی، نه یک تحول فکری یا تغییری بنیادین، بلکه صرفاً بازی با الفاظ است. این بازی با هدف مهار موج خیزشهای مردمی و کاستن از جذابیت گفتمان آلترناتیوهای ملی، مانند شاهزاده رضا پهلوی، طراحی شده است. اما عمق بیاعتمادی مردم به رژیم، باعث شده این تلاش نیز با شکست مواجه شود.
۴. اسرائیل، جنگ و مسئلهی مشروعیت خارجی
در عرصه بینالملل نیز، جنگ میان جمهوری اسلامی و اسراییل، نه تنها چهره واقعی رژیم بهعنوان یک تهدید منطقهای را آشکارتر کرده، بلکه باعث شده بسیاری از مردم ایران، با دیدن حملات دقیق و هوشمند اسراییل به مراکز نظامی سپاه، آن را نه بهعنوان دشمن، بلکه بهمثابه عاملی برای تضعیف استبداد ببینند. رژیم بهخوبی این تغییر نگرش را درک کرده و تلاش میکند با چرخش به گفتمان «دفاع از وطن»، این تقابل را بهصورت یک تقابل ناسیونالیستی (ایران در برابر اسراییل) بازنمایی کند، در حالی که ماهیت جنگ، نبرد میان یک رژیم تروریستی و جهانی منزویشده با یک کشور مستقل است، نه جنگ میان دو ملت.
کلام آخر: تقابل دو گفتمان، آینده ایران را تعیین میکند
اکنون دیگر هیچ شکی نیست که جمهوری اسلامی در فاز دفاعی و عقبنشینی قرار دارد. چرخش به گفتمان ملیگرایی، بهویژه استفاده ناگهانی از مفاهیمی چون وطن، نشانهی ضعف و اضطرار است، نه قدرت. رژیم بهخوبی میداند که در نبرد میان گفتمانهای «امتگرایی اسلامی» و «ایرانگرایی ملی»، دست بالا با گفتمان ملیگرایی است که ریشه در تاریخ، فرهنگ، حافظه جمعی و هویت مردم دارد.
اما تاریخ بارها نشان داده است که هیچ قدرتی نمیتواند با تظاهر به چیزی که نیست، بقای خود را تضمین کند. رژیمی که چهل سال با ایران جنگید، نمیتواند در چند هفته با گفتن واژه «وطن» دل مردمی را بهدست آورد که فرزندانشان را در خیابانها به گلوله بست.
مردم ایران اکنون بیش از هر زمان دیگر آگاهاند که راه رهایی از بحرانها، بازگشت به ریشههای اصیل ایرانی، بازسازی هویت ملی و عبور کامل از نظام جمهوری اسلامی است. چرخشهای تاکتیکی رژیم تنها نشاندهندهی بیپشتوانگی آن است – نه قدرت.
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید و برای ما نظرات خود را بنویسید.